روز نو شتـــــــــــــــ



فیلم گذران زندگی گدار رو دیدم. یکی از فیلمهایی که سونتاگ تو علیه تفسیر جزو بهترین آثار کارگردانهای اروپایی نوشته بود. سونتاگ راست میگفت که در فیلم های خوب همیشه صراحت خاصی وجود داره که مارو از شر این هوس شدید به تفسیر کردن خلاص میکنه. و واقعا هم همینجوری بود. نمیدونم باید راجع بهش چجوری حرف بزنم که لو نره اما این فیلمم با این که پرده پرده و منقطع بود ولی انسجام داشت. و این که بازم یه موضوع به ظاهر معمولی بود اما این آدما چجوری از هیچی چیزی میسازن که تو میخکوب فیلم میشی. 

من خب دارم مو به مو علیه تفسیرو در میارم تا جایی که پیدا کنم. هنوز کلی کار مونده تا شب. هنوز فرانسوی نخوندم چندتا فیلم دیگه هم هست فعلا که باید اول ببینم بعد فصل جدیدو شروع کنم به خوندن. 


بالاخره طلسم شکست و من شروع کردم به دیدن فیلم های روبر برسون. اولین فیلمی که ازش دیدم متاسفانه قدیمی ترینش نبود یعنی دانلود نشد منم همینجوری از بین باقی فیلم هاش انتخاب کردم که فیلم پول یا Money یا L'Argent هست که سال 1983 ساخته شده. من کلا تو فیلم دیدن همیشه اولش راغب نیستم به نظرم حوصله سر بر میاد قرار ندارم یه جا بشینم.اونم فیلمای قدیمی رو. اما خب فیلم که خوب باشه تو رو قشنگ جذبت میکنه. من نمیدونم بهترین کار برسون چیه و این که این اولین فیلمی بود که ازش دیدم. موضوعش ساده بود ولی اصلا نفهمیدم زمان چجوری گذشت یهو دیدم فیلم تموم شد. الان اگه بیشتر توضیح بدم شاید فیلم داستانش لو بره اما شما نخونین. قضیه از این قرار بود که یه پول تقلبی هی دست به دست میشد. و باعث شد یه نفر حتی شغلشو از دست بده. پول باعث میشد بقیه به هر کاری دست بزنن تا داشته باشنش یا این که به خاطرش حتی دروغ بگن یا رشوه بدن. و بعدشم اتفاقای دیگه که یکی از این شخصیت ها رفت زندانو وقتی ازاد شد دست به قتل زد. اینقدرم ابکی نبود که من تعریف کردم. خیلی به نظرم ظریف ساخته شده بود. حالا ظریف یعنی چی به نظرم یعنی خیلی تمیز جلو برده شده بود. شایدم چرت میگم. اصلا این فیلمارو که آدم میبینه ها تازه میفهمه فیلم یعنی چی و چقدر زندگیشو برای فیلمای مزخرف از دست داده. کاش فیلمای ایرانیم همینقدر دقیق همین قدر یکپارچه بود نه دری وری. الان تو  نت خوندم که آخرین فیلمش بوده. خب من نمیدونستم. خوبه دلم میخواست به ترتیب فیلماشو ببینم که اینجوری شد :دی خلاصه که یه چیز کوچیک که پول هست اول ماجرا ، آخرش تبدیل شد به دلیل یه در واقع موضوع بد بزرگ . همین بهتر از این چیزی به ذهنم نمیرسه من آدم فیلم بازی نیستم که بتونم تحلیل های عمیق بکنم جدا از اون تفسیرم خوشم نمیاد که انجام بدم به خصوص که الان حرفای سونتاگ دوباره برام تکرار شده. در نتیجه به خاطر سواد کمم در این زمینه واقعا متاسفم. 

گفتم کتاب اصلا میخوام یه مدت عشق کنم برای خودم. کتابو بخونم، فیلمایی که معرفی و گفته شده رو ببینم. فیلمای روبر برسونم که سر جاش. فرانسوی بخونم که امروز از شنیدن بعضی از لغت هایی که بلد بودم واقعا ذوق میکردم که میفهمم. واسه خودم آهنگای خفنو دانلود کنم بشنوم نگاهی به عکسهارو بخونمو برم اسم عکاسهارو سرچ کنم انگلیسییم که سر جای خودش باز. یا دفترم . و مطمئنم کل روزم کفاف این کارارو میده واقعا. صبح ها ساعت چهار بیدار میشم باید دیوونه باشم که دوباره میخوابم. این چند روز ـ نمیدونم دقیقا چند روز ـ به معنای واقعی کلمه مزخرف بود چون هیچکار نمیتونستم بکنم. امروز خودمو مجبور کردم و نشستم و کم کم انگار دوباره گرم شدم برای درست کار کردن. خسته شده بودم از بیکاری از ناراحتی از گذروندن مزخرف زمان. دلم برای سونتاگ تنگ شده بود گفتم یادم میاره که میخوام چی باشم کاش منم مثلش بودم ولی خب تلاشمو میکنم باز. و سعی میکنم اگه هیچی نیستم باز چیزایی باشه که یاد بگیرمو دنبال کنم. من شاید نتونم خوب بنویسم و خفن باشم اما تلاشمو میکنم آدم با سوادی بشم. حداقل برای خودم یعمی در مقایسه با خود قبلیم.چون مثلا اینجا خیلی عالی نیستم. هرچند که یاد یه حرفی افتادم که آدما اکثرن توی دنیای مجازی خودشونو بی عیب و نقص و خوب نشون میدن اما تو دنیای واقعی عقده ای و مشکل دارن. من نمیخوام جزو این دسته باشم من کامل نیستم هر کسی یه ضعفی داره دیگه شاید ضعف من اینه که البته سعی میکنم برطرفش کنم همین که فهمیدم خوبه. یه قدم برای بهتر شدن هست. اینجا میخوام دقیقا جایی باشه مثل یه پناهگاه امن که من بتونم با تمام ضعف هام خودم باشم. هرچند میدونم نباید شرح حال بنویسم. و سعیم هم همینه بعضی وقتها از دستم در میره. زندگیمم با همین کتابها فیلمها موسیقی ها قراره بگذرونم. جز اینا هیچ اتفاق خاص دیگه ای تو زندگیم نمیفته که بتونم راجع بهشون بنویسم یا هیجان زده کننده باشه برای بقیه. من بیشتر خودمم و خودم گاهی خوانواده گاهیم دوستهام که تعدادشون از انگشتهای دست کمتره. میخوام شروع کنم به یه زندگی ای که توش همه کار کنم. وقتی که خوب شم شاید تئاتر هم تو برنامم اضافه کنم. خیلی دوست دارم تئاتر رو بچه بودم مامانم زیاد میبردتمون. اما الان خودم تنبلیم میومد. همین خیلی طولانی شد باز. فعلا


فیلم اتوبوسی به نام هوس یا A Streetcar Named Desire از Elia Kazan رو دیدم. آقا نمیدونم چرا اینقدر براش گریه کردم :( خیلی واقعی بود این لعنتی. هرچند که سانتاگ به عنوان مثال آورده بودش و گفته بود که ارزش این آثار جایی جز در معنایشان نهفته است. ولی خیلی دلم براش کباب شد. خیلی. و نمیدونم به خاطر همین موضوع فیلم خوبی از نظرم میاد یا نه. فکر میکنم ارزش دیدن داره.  من هنوز حالم بده. ولی باید تا دوشنبه همه فیلمارو ببینم چون اشتراکم تموم میشه :/ البته الان میشینم پای بقیه کارام. فیلم دیدن خیلی حال میده ها ولی زمانو قشنگ ازت میگیره. نباید به کار کردنم با فیلم دیدن لطمه بخوره. 


خب فیلم سکوت اثر برگمان رو دیدم. داستان دو تا خواهر بود که با هم زمین تا آسمون فرق داشتن  نمیتونم بگم چجور فیلمی بود برام. با این که شخصیت هاش کم بودن و بیشتر اتفاق ها هم توی هتل میفته به نظرم واقعا خوب ساخته شده بود هرچند که گفتن این از زبون من مسخره است. دنیای هرکدوم از شخصیت هارو خیلی خوب ساخته بود. با این که شخصیت های فیلم با هم مرتبط بودن ولی هرکدومو جدا از هم دنیاشونو به تصویر کشیده شد. حتی پسر بچه ی کوچک داستان. اینارو که میبینم متوجه حرفهای سونتاگ هم میشم. اینجوری کتاب خوندن خیلی حال میده مثل کشف کردن میمونه کشف که نه ولی هیجان زده میشی از دیدن تک تک موضوعاتی که حرف زده راجع بهش و تو میفهمیش .

 

 

هنر تقلید طبیعت نیست بلکه مکمل متافیزیکی ان است، که در جوارش قامت راست کرده تا بر آن چیره شود. (نیچه)


امروز فیلم The devil, probably رو دیدم اثر روبر برسون. در مورد یه پسر جوون بود که با خودش درگیری داشتو از زندگی کردن بیزار بود. در واقع چند تا جوون که با هم میگذروندن. اما نقش اصلی دنبال این بود بتونه خودشو بکشه و خلاص بشه حالا این که چی شد ماجرا بماند. ولی برسون خیلی خوب تونسته بود نشون بده مشکلات تفکرات احساسات درگیری ها رو حتی. بازم مثل فیلم پول یه بخشیش گرفتاری مادی بود که حتی یکی به خاطر پول و مواد آدم میکشه. نمیتونم بگم فیلم هیجانی بود. نه نبود اما آدمو سرجاش مینشوند تا ببینه چی میشه یه ریتم آروم داشت البته به نظر من. همین بد نیست یک بار ببینی. 


فیلم ن کوچک رو دیدم. خب از اشتباهات بزرگم بود. ساخت ۲۰۱۹ اگه اشتباه نکنم. اتفاقا نه که منو تحت تاثیر قرار نده ها چرا کلی گریه کردم. و شخصیت جو رو دوست داشتم و باهاش حال کردم. اما فقط جو. و خب کتابش یه چیز دیگه است. تا وسط های فیلم نفهمیدم که هی رفت و برگشت داره به زمان گذشته و حال :/ یه خورده هم کسل کننده بود به طوری که کلا تصمیم گرفتم بیخیالش بشم. اما خب صبر کردم. بث مرد و من چقدر غصه خوردم. و فیلم هم بالاخره تموم شد. شخصیت مادر رو کاملا شناختم به خاطر دیگران حتی خانوادش رو فدا کنه یا از خودش و اونها بزنه. نمیگم بده اما زیادیشم خوب نیست. به هر صورت پیشنهادش نمیکنم . یعنی به نظر من فیلم معمولی ای بود میشد خیلی بهتر باشه.

 

الان حس میکنم روز ۱۳ فروردین فردا قراره برم دانشگاه :/ یه همچین حس گندی دارم اونم نه برای یه کلاس حسابی که برای یه کلاس مزخرف مثلا مجبور باشم برم. انگار تعطیلات در حال تموم شدن باشه. حالا انگار من تعطیلات و غیر تعطیلاتم فرق داشته باشه. کلا تو تعطیلاتم :دی خیلی انرژیمو گرفت فیلم. باید میذاشتم آخر شب میدیدمش. نمیدونم چرا اینقدر گریه کردم مها میگفت این که گریه نداره :/ ولی بند نمیومد که. باورت نمیشه چجوری زار میزدم :/ :| چشامم درد گرفته از گریه :/ کلا پشیمون شدم. 

 

بگذریم باید کارامو از سر بگیرم ببینم چقدر میتونم کار کنم میلم به چی میکشه. فعلا که راستش هیچی. اگه این سردرد خوب بشه. 

 

احساس میکنم یه غمی رو دارم حس میکنم اما نمیدونم برای چی. یه چیزی آزارم میده تا بهش فکر میکنم حتی الان اشکام میاد. شاید باور نکنی اما انگار فراموش کرده باشمش. علتش رو نمیدونم. انگار چیزی رو بخوام اما نداشته باشمش. نمیدونم نمیدونم. یعنی من دیوونه ام که برای چیزی گریه میکنم که فراموشش کردم؟؟

 

شاید کار نکنم شاید بخوابم. نمیدونم نمیدونم

 

گاهی به شدت احساس تنهایی میکنم. نه از ببرون که از درون حسش میکنم. احساس میکنم کسی درکم نمیکنه حتی عزیزترینهام. احساس میکنم تنهام. خیلی تنها. شاید دلیل گریه ام این باشه. فکر کنی هیچ کدوم از آدمای اطرافت شاید تورو واقعا نشناسن و درک نکنن. حس غربت میون این همه آشنا. 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه سریال کره ای دنیای کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. بهار دانلود دانلود فیلم با لینک مستقیم گروه علوم تجربی شهرستان رامهرمز فروش کتاب های آموزشی hamyareinsta مطالب اینترنتی یک نقد کافی نت & خدمات کامپیوتری وحید مسجد کبود تبریز